جدول جو
جدول جو

معنی مشت رنده - جستجوی لغت در جدول جو

مشت رنده
(مُ رَ دَ / دِ)
مشت رند است که رندۀ درودگران باشد. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی). رندۀ درودگران یعنی ابزاری که بدان چوب و تخته رنده کنند. (ناظم الاطباء) :
یک ذره تو را نکرده هموار
نجار زمان به مشت رنده.
ابوالعباس مروزی
لغت نامه دهخدا
مشت رنده
مشت رند: یک ذره ترا نکرده هموار نجار زمان بمشت رنده. (ابوالعباس زوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشت رند
تصویر مشت رند
ابزاری که با آن چوب و تخته را صاف می کنند، رندۀ نجاری، مشتواره
فرهنگ فارسی عمید
(مُ رَ)
رندۀ درودگران و آن افزاری باشد که بدان چوب و تخته تراشند. (برهان). دست افزار نجاران و درودگران که بدان چوب را صاف و هموار نمایند. (آنندراج) (انجمن آرا). آلتی که درودگران بدان چوب را هموار کنند و رنده نیز گویند. (فرهنگ رشیدی). مشت رنده. (ناظم الاطباء) :
کردگارا، مشت رندی ده جهان را خوش تراش
تا کی از قومی که هم ایشان وما هم پیشه ایم.
انوری (از فرهنگ رشیدی).
رجوع به مشت رنده شود
لغت نامه دهخدا
(خُ رَ دَ / دِ)
خارش خشک. (آنندراج). جرب خشک. (ناظم الاطباء) : خشک رنده یا خشک ریزه که به عربی آن را حصف گویند بثره هایی بود سخت خرد و سرخ و سوزاننده همچون سوزانیدن زخم سرسوزن و اندر تابستان پدید آید خاصه آن وقت که مردم گرم شود و عرق کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ /تِ رَ)
آلتی است نجاران را:
کردگارا مشته رندی ده جهان را خوش تراش
تا کی از قومی که هم ایشان و هم ما تیشه ایم.
انوری (دیوان چ سعید نفیسی ص 435).
و رجوع به مشت رند و مشت رنده شود
لغت نامه دهخدا
آلتی که باآن چوب و تخته را صاف و هموار کنند رنده نجاری مشتواره: کردگارا، مشت رندی ده جهان را خوش تراش تا کی از قومی که هم ایشان و هم ماتیشه ایم. (انوری)
فرهنگ لغت هوشیار